-
۱۵ تیر ۹۸ ، ۰۶:۵۲ ۰ نظر
بررسی و واکاوی حافظ از دیدگاه دکتر علی شریعتی
شریعتی یک دوره مجموعة آثار در 38 مجلد دارد که در همة آنها ـ به استثنای یکی دو مورد ـ چند بار نام حافظ آمده است. این بسامد فراوان حاکی از آشنایی شریعتی با اندیشه این بزرگ ترین شاعر زبان فارسی است. توجه به این نکته که شریعتی در شرایط اجتماعی ـ سیاسی خاصی به سر میبرد که غالباً تلألؤ اندیشههای فلسفی، سیاسی، و ایدئولوژیک نوپدید، هرگونه اندیشة بومی را در سایه برده بود، اهمیت این آشنایی را دوچندان میسازد. هم چنین تعیین جایگاه شاعری و نیز اندیشه ی حافظ از زبان مردی که هر اندیشه و آیینی را به دقت نقادی میکرد و به دشواری میپذیرفت و با همة عناصر فرهنگی بومی یا بیگانه نقادانه روبهرو میشد، ارزش و اعتباری بلند دارد. شریعتی در رشته ی ادبیات فارسی تحصیل کرده بود، مطالعه ی ممتدی روی آثار شاعران و نویسندگان سرزمین خود داشت و یکی از نخستین ترجمههای نقد ادبی را پدید آورده بود. او هم شعر میسرود، هم داستان برای کودکان و نوجوانان مینوشت، و در کنار این همه، خالق یکی از شاهکارهای نثر معاصر فارسی، یعنی «کویر» بود. به علاوه تفسیرها و تحلیلهای نو و دقیقی درباره ی ادبیات داشت و صاحب نوعی نظریة ادبی و نقد ادبیات بود. از این رو توجه او به حافظ اهمیت بسیار دارد، بویژه این که او به پرداخت و ترویج نوعی ایدئولوژی متهم است و اتهام خود ایدئولوژیها نیز این است که ادبیات را ابزار قدرتجویی و وسیلة تبلیغ سیاسی میکنند؛ و بدین گونه آن را تحریف یا تباه میسازند! پس، امعان نظر در تفسیر و تحلیلهای شریعتی از حافظ و شیوه نگاه او به شعر و اندیشه وی میتواند نوع ایدئولوژی شریعتی و تفاوت آن را با ایدئولوژیهای معاصر او نیز روشن سازد.
آثار شریعتی در کنار اندیشههای تازه و بدیعی که در خود جای داده، تنیده با این گونه رویآوریها به ادبیات و فرهنگ سنتی و بومی ایران است و چنین کاری در روزهایی که توجه به سرمایههای فرهنگی بومی نوعی ارتجاع و عقب ماندگی شمرده میشد و در برابر، آشنایی با فرهنگ بیگانه نشانه ی ترقی و تجدد بود، بسیار شایسته ی درنگ و تأمل است. یک مرور کلی در فهرست اعلام آثار شریعتی نشان میدهد که اندیشه او تا چه حد با فرهنگ و ادبیات بومی سرزمین خود گره خورده است. از این میان اشاره به آثار و اندیشههای فردوسی ، سعدی ، مولوی و حافظ بیش از دیگران است. شریعتی هر یک از این شاعران را از بعد ویژهای مورد بررسی قرار میدهد. عظمت اندیشه مولوی را در تاریخ تفکر انسانی، یگانه و بیهمانند میشناسد؛ دلبستگیهای ملی و میهنی فردوسی را میستاید. بر سعدی نکتههای سخت میگیرد. اما در این میان حافظ را شاعری متفاوت میشمارد. شاعری که ـ به تعبیر او ـ هم در بند دلبستگیهای زمینی است و هم در جست و جوی ماوراء: «حافظ چیز دیگری است، نه منوچهری زمینی است و نه مولوی آسمانی، روحش فاصله ی زمین و آسمان را پر کرده است».
البته شریعتی هیچ گاه یک فرصت فراخ برای تحلیل اندیشه حافظ یا هیچ شاعر دیگری را پیدا نکرد، و اصولاً چنین دغدغهای هم نداشت.او در جست و جوی آرمانی بزرگتر بود. در نتیجه آنچه که در آثار او در عطف توجه به حافظ و اندیشة او آمده است، تنها مشتمل بر وجوهی از اندیشه و شعر حافظ است. این وجوه چندگانه را میتوان بدین صورت تفکیک و صورتبندی کرد:
1ـ ابعاد هنری شعر حافظ: شریعتی قدرت درک عمیقی از آثار هنری داشت. این حقیقت را هم سراسر آثار او گواهی میدهد و هم یک بار، یکی از آشنایان بزرگ هنر و ادبیات امروز نیز گواهی داده است.[2] این قدرت درک هنر و اندیشه در تحلیلهای کوتاه شریعتی از حافظ نیز دیده میشود. با توجه به این که آرای شریعتی درباره ی حافظ مربوط به چهار یا حتی پنج دهه پیش از این است و در آن سالها هنوز هیچ یک از تفسیرهای نوین حافظ شناسی پدید نیامده بود، این آراء حائز اهمیت و اعتباری قابل توجه است. شریعتی چند بار شعر حافظ را تفسیر و نقد زیبایی شناسانه میکند، و انطباق مضمون آن را با شکل و موسیقی آن نشان میدهد که یک نمونه ی آن را از کتاب «در نقد و ادب» در این جا میآوریم با تذکر به این نکته که «در نقد و ادب» در نخستین سالهای دهه ی 30 ترجمه و حاشیه نویسی شده است:
- «هنر بزرگ حافظ در این است که سخنش بیآن که در نظر اول به چشم بخورد، مملو از صنایع گوناگون لفظی و معنوی است. از همانها که در کتب معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه آمده است، ولی نه بدانگونه که شاعران متصنع و متکلف ما میکنند، بلکه آن چنان که پل والری میگوید: این صنایع «همچون ویتامینها که در میوه نهفته باشند» در سخنش پنهان است و خواننده از آن ها استفاده میکند بی آنکه جز طعم و شهد و عطر میوه را به ظاهر احساس کند. در این بیت:
- در چمن باد سحر بین که ز پای گل و سرو/به هواداری آن عارض و قامت برخاست
- میبینید که جز با دقت و تفکر خاصی برای یافتن صنایع بدیعی در شعر، نمیتوان دریافت که لطف شعر در این جا معلول صنعت معمولی تشبیه است و آن هم تشبیه مرجـّح که، «مشبه به» بر «مشبه» ترجیح داده میشود و آن یکی از طریق مبالغه است. عارض به گل و قامت به سرو تشبیه شده و آن دو بر این دو ترجیح داده شده است و این ترجیح را باد سحر بیان میکند نه ادات تفضیل و تشبیه؛ و نیز صنعت لف و نشر مرتب به گونة خاصی در آن هست و اینها هم چنان هنرمندانه در آن نهفته است که لطف آن پیداست و تکلف آن پنهان. زلف به اندازهای به حلقه و شب تشبیه شده که به ابتذال کشیده شده است، اما در شعر زیر خواننده است که با حافظ در انجام این تشبیه هم کاری میکند و این به نظر من بزرگترین هنر یک شاعر یا نویسنده است که خواننده را با خود در کارش سهیم کند نه آن که در برابر اثر وی بیتفاوت و بیکاره و صرفاً منفعل بماند:
- دوش در حلقة ما صحبت گیسوی تو بود/تا دل شب سخن از سلسلة موی تو بود
- کلمات «حلقه، گیسو، دل شب، سلسله مو» جز روابط پیدای دستوری، روابطی پنهانی با یکدیگر دارند که در آن به صورت غیرمستقیمی صنعت تشبیه آمده است. منتهی به جای آن که در شعر آمده باشد، در مغز خوانندة شعر صورت میبندد و این بزرگترین هنر شعری حافظ است.»[3]
2ـ در حوزه معنی: شریعتی در حوزه معنی نیز از لطیفه کاریها و شگردهای حافظ در طرح اندیشههای بلند و بدیع سخن میگوید. اگر این گونه شرح و تحلیلهای شریعتی در یک مجموعه گرد میآمد و در فرصت لازم بسط و گسترش مییافت، بیتردید یکی از زیباترین شرحهای شعر حافظ را پدید میآورد. بسیاری از نمونههای مورد توجه شریعتی در حوزه معنی شناسی شعر حافظ، مشتمل بر اندیشههای باریکی است که غالباً یا از چشم شارحان او دور مانده است، و یا از روی آنها سرسری گذشتهاند، و او گاهی به این گونه غفلتها نیز اشاره میکند:
- «در اشعار زیر که لطافت، عمق، و اعجاز هنر شعری به اندازهای لطیف و غیرعادی است که غالباً از چشم احساس خوانندگان و حتی حافظ شناسان گریخته است، کلمات، برخلاف جایگاهی که منطق زبان به آن ها اختصاص میدهد، قرار گرفتهاند. و وسعت احساس و شدت اثر و دامنه بیمرز معانی آن که در «فهمیدن» نمیگنجد، همه زاییده این بدعت گذاری شاعر در برابر سنت منطقی زبان است:
- سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
- رونق میکده از درس و دعای ما بود
- مطرب از درد محبت عملی میپرداخت
- که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود ....»[4]
و یا در همین زمینه در شرح یک بیت دیگر حافظ مینویسد:
- «در اندرون من خسته دل ندانم کیست/که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
- افسوس! چه کسی است در این عالم که یارای فهمیدن این معانی زیبای پر اعجاز را داشته باشد؟ عشق، ازدواج، همسری، فرزند، خانواده، خویشاوندی و زندگی مشترک در میان آدمیان چیست؟ بازی مسخره و آلودهای که یک سویش حیوان است و یک سویش پول، و در این قالبهای کثیف و تنگ و زشت و عفن، این قطرههای زلال آسمانی که از جنس خداست؟ قطرههای مذاب جان گداخته از آتش عشق است، ایمان مذاب است، اخلاص ناب ...».[5]
شریعتی بخش عمدهای از شعر حافظ را تأویل به اندیشه عرفانی میکند، و در آن معانی بسیار بکر و بلند میجوید. این گونه تفسیرها با توجه به وقوف گسترده شریعتی بر حوزههای مختلف اندیشه دینی و ایدئولوژیهای متفاوت عصر خود اعتبار سنگینی برای اندیشههای حافظ پدید میآورد؛ زیرا این مفسر اندیشههای حافظ با همه شارحان شعر او تفاوتی بنیادی دارد. او یک تیپ سنتی دینی یا ادبی نیست، بلکه یکی از نوگرایان دینی است که در زمینة ادبیات و هنر نیز، همیشه به نوگرایی میاندیشد . حال یک نمونه از این تفسیرهای عرفانی را مرور کنیم:
- «عرفان ما، معرفت را نمیگیرد، حب و عشق را میگیرد به عنوان پیوند انسان با خدا.
- جلوهای کرد رخش دید ملک عشق نداشت/عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
- برای همین است که از ملائک میخواهد که آدم را سجده کنند؛ چرا که فرشته نمیداند عشق چیست، چنان میکند که او را ساختهاند و دستور دادهاندو خود تشخیص و ارادهای ندارد (فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی ...). برای مسئلهای به این اندازه عمیق، یکی از عالیترین امکانات را ـ لااقل در زبان فارسی ـ شعر دارد و فهم اینها نه تنها به شناخت عرفان و ادبیات ما کمک میکند، بلکه به طور بسیار دقیق و علمی به فهم خود عرفان ودایی و مذهب ودایی و تصوف هندی نیز کمک میکند.
- دوش وقت سحر ـ وقت سحر، سحر دیشب نیست، شب آفرینش است، شب ازل است ـ از غصه نجاتم دادند.
- وندر آن ظلمت شب ـ آغاز خلقت ـ آب حیاتم دادند.
- بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند؛ چرا که ذات یکتا متجلی شد، زیباییاش را تجلی داد و انسان عاشق آن زیبایی شد و اضطراب و عشق انسان، نتیجه این عشق و قرارگرفتن انسان در برابر آن زیبایی و جمال مطلق است.
- باده از جام تجلی صفاتم دادند
- زیبایی ـ که صفتی است در ذات آفرینش و از صفات ذات او ـ تجلی کرد، و چون شرابی مرا مست کرد.
- باز شب خلقت را در غزل بسیار معروف دیگری توصیف میکند:
- دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند/گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
- پیمانه مظهر عشق است، همان «امانت» است، و عشق در گل آدم و در فطرتش سرشته است، بنابراین اگر آدمی به فطرت و خویشتن خویش بازگردد، خدا را خواهد یافت.
- این تمام درسی است که مذهب هند میدهد.
-
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
-
- بنابراین در رابطه انسان و خدا ـ به این شکل که فلسفه خلقت «ودائی» میگوید ـ نه تنها یک جهان بینی، شناختی از جهان، شناختی از توحید، شناختی از انسان، شناختی از رابطه انسان و جهان بر وحدت وجود، شناختی از رابطه انسان و خدا در رابطه عشق هست، بلکه مجموعاً جهان بینی فلسفی «ودا» را بهوجود میآورد، جهانبینیای که به میزانی که بیان و روح ـ آدمی قدرت دارد، زیبا و عمیق است.»[6]
3ـ جهان بینی و هستی شناسی حافظ: با همه زیبایی و راز و لطافتی که شریعتی در اندیشههای عرفانی حافظ نشان میدهد، هستی شناسی او را مشتمل بر اندیشههای پوچ انگار و نیهیلیستی میبیند که منطقاً منجر به ایدئولوژی «اغتنام فرصت» و هدنیسم میگردد. بدیهی است که آشتیدادن این هستیشناسی با آن اندیشههای سرشار از راز و لطافت عرفانی مقداری شگفتی و تناقض دارد. اما در هر حال هم شعر حافظ مجموعه شگفتی از تناقضهاست و هم شریعتی جهان بینی عرفانی را متفاوت از جهانبینی دینی و هستی نگری پیامبرانه میداند که هستی را سرشار از معنی و کمال میدیدند، و شریعتی خود نیز در هستی شناسی خویش نسب از این تیره اندیشه برده بود. شریعتی معتقد است که عرفان شرق اساساً بر پوچی استوار است.[7] از این رو جهان بینی حافظ نیز بیرون از این دایره قرار نمیگیرد. «حافظ میگوید که: جهان و هر چه در آن است هیچ در هیچ است، پس دم را غنیمت شمار» در این شعر دو پایه وجود دارد: پایه اول جهان بینی حافظ است. بر این اساس که حافظ جهان را چگونه میبیند: مجموعهای از پدیدههای بیشکل، بیارتباط، بیهدف، بیمقصود، هیچ در هیچ! پایه دوم: پس دم را غنیمت بشمار! این شیوه و طریقه فرزانگی فردی و اجتماعی حافظ است...».[8]
جبرگرایی حافظ نیز با این جهانبینی و ایدئولوژی انطباق دارد، و تأیید دیگری بر اندیشههای معطوف به لذت و کام او فراهم میآورد! شریعتی جبرگرایی را اندیشهای جهتدار و دستآویز و دست پخت نظامهای سیاسی اغواگری مانند رژیم سلطنتی معاویه میداند. این تعبیر دقیق که سالها بعد در آرای یکی از برجستهترین چهرههای نوگرایی دینی در جهان معاصر ـ نصر حامد ابوزید ـ مورد تأیید قرار گرفت،[9] شالوده رویکرد شریعتی به موضوع جبرگرایی است. اما او با آن که بارها از جبرگرایی حافظ سخن میگوید، و اساساً او را یکی از مبلغان جبرگرایی میداند، آرای او را از نوع تبلیغات سیاسی نمیشمارد، با این وصف لحن طنز آلود سخن او در روایت اندیشههای حافظ پنهان نمیماند:
«وقتی حافظ میگوید:
چو قسمت ازلی بیحضور ما کردند/گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
یعنی تو را صدا نزدند که: آقا اینطور دوست داری یا آنطور؟ خودش ما را درست کرده، همانطور که خودش خواسته، بعد هم ول داده روی زمین، حالا هر طور که هست، هست. از ما که اجازه نگرفتند که چطور باشد؟ اختیار که به ما ندادند. به قول یکی دیگر از شعرا که آن شعر را تصحیح میکرد، و اگر آن فلسفه درست باشد این فلسفه درستتر است که: اگر همهاش نه به وفق رضاست، خرده مگیر، چون جبر است!».[10]
4ـ سلوک اجتماعی ـ سیاسی حافظ: شریعتی یک مصلح فرهنگی و اعتقادی است و در نتیجه نوع رویارویی او با بخش اجتماعی ـ سیاسی اندیشههای حافظ، پیشاپیش روشن است و بدیهی است که بسیاری از آرای حافظ در زمینههای مدیحهگویی و بویژه ستایش قدرت سیاسی زمان، از نظر او مردود است. البته شریعتی در هیچ جا، به تفصیل درباره مدیحهگویی حافظ سخن نگفته است. اما هم از شیوه انتقاد او از سنت مدیحهگویی در شعر فارسی که به تفصیل در پارهای از آثار او آمده است، و مطابق آن شعر کهن فارسی را به شدت انحطاط آلود میداند، و هم با توجه به یک ترکیب پرمعنی که در توصیف دستآورد شاعران مدیحهگو به کار میگیرد، و آن را چند بار در آثار خود تکرار میکند، یعنی ترکیب «ادرار شاه شجاع»، میتوان نوع تلقی او را از مدیحهگوییهای حافظ نیز دریافت. این ترکیب اضافی از دو بخش «ادرار» در معنی« ماهیانه و صله»، و نام ممدوح حافظ «شاه شجاع» ساخته شده است. بخش اول آن از شعر مشهور سعدی «مرا در نظامیه ادرار بود» گرفته شده، اما شریعتی آن را با مفهومی ایهامی به کار میبرد، تا دستاورد مدیحهگویی حافظ را نیز نشان داده باشد. شریعتی، مدیحهگویی را موجب کور شدن آگاهی سیاسی در سرزمین خود میدانست، و چون در این زمینه وضع خواجه شیراز چندان بهتر از برخی مدیحهگویان دورههای گذشته نبوده است، با این تعبیر کنایهآمیز وضعیت سیاسی او را نیز نشان داده است. با این وصف، شریعتی ـ علی رغم فضای سیاسیـ ایدئولوژیک چیره بر عصر او ـ نه این نقص کار حافظ را دستاویز هیاهو علیه او میسازد، و نه بهانه انکار ارزشهای کار حافظ در زمینههای دیگر میکند. آزاداندیشی و غنای فکری او موجب آن میشد که خود را از این فضای التهاب زده کنار بکشد، و اندیشه و هنر را با عیار ایدئولوژیهای سیاسی نسنجد. اما در هر صورت نقد مفصل و مبسوطی که شریعتی در برخی از آثار خود بر سنت مدیحهگویی نوشته، در کنار تحسین و ستایشی که از ادبیات و هنر هشیاری بخش میکند و این هر دو برآمده از تعهد فکری ـ سیاسی شریعتی است، میتواند اندیشههای حافظ را نیز در زمینه جبرگرایی و مدیحهگویی به پرسش و استیضاح بکشد!
ی نوشت ها :
[1]ـ شریعتی، علی: مجموعه آثار 33، ص 912.
2ـ شفیعی کدکنی، محمدرضا : گاهنامه ویژه شعر نو ، چاپ خارج ، شماره 1 ، ص 32 : گفت و گو با دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ( این گفت و گو بعدها در یکی از شماره های ایران فردا و نیز در کتاب " در جست و جوی نیشابور " درج شد).
3ـ مندور، محمد: در نقد و ادب، ترجمه علی شریعتی، 53.
4ـ شریعتی، علی: مجموعه آثار 35، ص 382، ادامة این بحث را در همان جا ببینید.
5ـ همان، 33، ص 53.
6- همان،14، صص 276-278
7- همان، 11، ص 135
8- همان، 23، صص 5 -6
9- نصر حامد ابوزید : نقد گفتمان دینی ، ترجمه حسن یوسفی اشکوری و ... ، 90 .
10- شریعتی ، علی : مجموعه آثار 25 ، ص 138
دکتر محمود درگاهی
تنظیم:بخش ادبیات تبیان
۲۳۰ امین شعبانی
درباره من
بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق (ع) می فرمایند : " کسی که زمان خود را بشناسد ، آماج اشتباهات قرار نگیرد" .
با توجه به اوضاع کنونی فضای مجازی واجب دانستم که فعالیتی را با توجه به نیازهایی که در جامعه احساس می شود در دستور کار خود قرار دهم ، همچون گفتمان سازی دفاع مقدس ، یافتن راهکارهایی برای دفاع در جنگ نرم و غیره .
که انشالله در مسیری گام برداریم که مورد رضایت خداوند و شفائت ائمه ی معصوم قرار گیریم.
امین شعبانی هستم ، فعلا کارشناس مهندسی شیمی ، پژوهشگر و در حال تلاش برای نویسنده شدن .
طبقه بندی موضوعی
- پارامترهایی از دفاع مقدس (۱۹)
- دیگر (۹)
- نوشته های خودم (۳)
- کتاب (۴)
- معرفی کتاب (۳)
- دانلود کتاب (۱)
- ادبیات (۱)
- گفتمان سازی فرهنگ دفاع مقدس (۲)
- شهدا (۶)
- جنگ نرم و جامعه شناسی (۱)
- گنجینه (۱)
- بزرگان اسلام (۱)
آخرين عناوين
- آیةالله العظمی حاج سید علی آقا قاضی طباطبائی
- پیام تسلیت امام خامنه ای در پی شهادت سردار کبیر سپهبد قاسم سلیمانی
- چرا باید صحیفه سجادیه بخوانیم؟
- زمان هایی که کور می شویم-یک
- چگونه میتوان با جنگ نرم بر علیه امریکا اقدام کرد-قسمت اول
- با فرماندهان | سردار اسدی
- جلادهای هشتگ ساز
- گفتمان سازی فرهنگ دفاع مقدس _منابع بیشتر قسمت اول
- گفتمان سازی فرهنگ دفاع مقدس قسمت اول
- عبرتی از حادثه کربلا
آرشيو
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۲)
- آذر ۱۳۹۸ (۲)
- تیر ۱۳۹۸ (۱۰)
- خرداد ۱۳۹۸ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۳)
- دی ۱۳۹۷ (۳)
- بهمن ۱۳۹۶ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۲۲)
نويسندگان
- امین شعبانی (48)