-
۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۰:۴۲ پارامترهایی از دفاع مقدس ۰ نظر
استراتژی دفاع مقدس (گفتاری تحلیلی از امیر دریابان شمخانی)
تثبیت متجاوز و استراتژی دفاع مقدس در دو مقطع صورت میگیرد: یک مقطعی که در آن بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا حضور دارد و یک مقطع دیگر که بنی صدر حضور ندارد. از جهتی دیگر جنگ را می توانیم به شش مرحله تقسیمکنیم؛ مراحل: پیش از جنگ؛ پیشروی، توقف، تثبیت، پاکسازی، تنبیه متجاوز.
مرحله پیش از جنگ همزمان با پیروزی انقلاب و حوادث آن رخ داده است. در آن مقطع مقابله با نا آرامی های داخلی و یک مرحله هم آغاز جنگ که همان پیشروی باشد مورد توجه است؛ چرا من به این شکل مرحله بندی میکنم؟ به این دلیل که هر یک از این مراحل برای کسانی که در نهایت مرحله تنبیه متجاوز را طی کردند کلاسی آموزشی بود؛ یعنی اگر این مرحله طی نمی شد شاید قدرت تشخیص سلاح انفرادی ژ3 از کلاشینکف هم برای رزمنده ها فراهم نمی شد. در حقیقت کیسه بوکس آموزشی یا رینگ بوکس آموزشی رزمندگان در آن مقطع، منهای ارتش، کلاسهای آکادمیکی نبود یا آشنایی با مبانی جنگ یا مبانی اداره یک رزم، مدیریت صحنه عملیات مبتنی بر پشتیبانی و در حقیقت عقبه علمی نبود؛ بلکه هر مرحله ای که رخ می داد منجر به انباشت تجربه ای جدید می شد و آن تجربه تبدیل می شد به قدرت کارآفرینی، که این قدرت کارآفرینی در مرحله پیشروی محاسبه یک خصم نبود. مرحله تثبیت به طور قطع نقش اساسی در مراحل بعد یعنی پاکسازی و تنبیه متجاوز داشت و اگر این مرحله تثبیت صورت نمی گرفت به طور قطع سرنوشت جنگ غیر از این بود که رخ داد. چرا؟ به این دلیل که دشمن سه هدف سیاسی عمده را دنبال میکرد: یک هدف حداقلی، یک هدف حدوسطی و یک هدف حداکثری.
هدف حداقلی آن چه بود؟لغو قرارداد 75 . هدف حد وسطی اش تفکیک و تجزیه خوزستان از ایران با حضور خودش بود، منهای مناطق کردستانات که مسیر دیگری را دنبال می کردند. هدف حداکثریش به اندازه بود. البته هدف دوم هم اگر هم موفق می شد در نهایت منجر به آن می گردید ولی اینها را به شکل اقدام مستقیم دنبال می کرد. برای دستیابی به این اهداف سیاسی، دشمن یک توان رزمی را فراهم کرده بود مبتنی بر سه ضلع و تحلیل سه گانه: تحلیل اولش این بود 1) یک توان سه سپاهه، دوازده لشکره خودش دارد. ایران هم محورهای اصلی عملیاتیاش دشت است. از نظر تعداد تانک، آتش منهای احساس ضعف کمی در تعداد هواپیما برتری رزمی خودش را در این کمیت قطعی می دید.
2 ) فقدان توان مدافع در طرف مقابل به دلیل حوادثی که در درون کشور از انقلاب به بعد رخ داده بود. تجزیه و تحلیل شرایط قبل از جنگ می تواند این را تفسیر کند که ما در چه شرایطی بودیم. یعنی مثلاً در ارتش که او فقط مبتنی بر این نیرو توان ما را محاسبه می کرد، می گفت که ارتش دچار تشتت شده. من در اهواز بودم. در لشکر 92 تحصن صورت می گرفت و دنبال ارتش بی طبقه توحیدی بودند. افسران ارتش مجاز بودند بر مبنای شرایط محل زندگی می توانستند درخواست بکنند و جا به جا بشوند. نیروی وظیفه ارتش هم به نصف کاهش پیدا کرده بود. زمان وزارت دفاع مدنی.
پتانسیل اصلی توان عراق در 12 لشکر 3 سپاه متمرکز در جنوب بود. هدف اصلی و محور اصلی تک عراق هم قبل از انقلاب روشن بود و هم در حقیقت صدام وقتی عملیات خودش را شروع کرد هدف اصلی عملیات خودش را روی جنوب گذاشته بود. پس توانمندی خودش، فقدان توان دفاعی در طرف مقابل خودش و وجود بسترهای مردمی خوشامدگو کننده در طرف ایرانی سه فاکتوری بود که رویش حساب می کرد. یعنی هم توان خودش، هم فقدان توان مدافع و هم بسترهای مردمی نه مقابله کننده نه بی تفاوت بلکه خوشامدگو کننده را دنبال می کرد. یعنی انتظار داشت که با گُل مورد استقبال قرار بگیرد؛ چرا که در خوزستان همه مناطق مرزی که او بر آن وارد می شد بلا استثنا محل مسکونی عرب ها بود و او فکر می کرد که این مردم از او استقبال خواهند کرد. هدف عملیاتی که دنبال می کرد در حقیقت اهداف غرب و شمال غرب به منظور پدافند صورت می گرفت. اهداف جنوب کشور به منظور آفند و تصرف سرزمینی برای نیل به آن سه هدف سیاسی بیان می شد. این که می گویم غرب و شمال غرب به منظور پدافند به این دلیل است که با توجه به نزدیک بودن بغداد نسبت به مرزهای غربی، دور سازی یکصد کیلومتری ایرانی ها از توان در دسترس آتش قرار دادن بغداد هدف عملیاتی غرب و شمال غرب بود نه تصرف سرزمینی که بتواند آن اهداف را تأمین کند. ضمن این که در شمال غرب همراهی گروه های سازمان یافته ای را به همراه داشت: حزب دموکرات و کومله که آنها را مبنای اصلی نیروهای پیشتاز خودش قرار داده بود و قبل از آغاز جنگ آنها جنگی را شروع کرده بودند.
عراق با 9 لشکر به جنوب حمله کرد. می خواست آبادان، اهواز، خرمشهر، اندیمشک تا ارتفاعات مسلط بر اندیمشک را با سرعت و قدرت فشاردهی روی پدال گاز تانک بگیرد. به سربازهایش گفته بودهیچ نیروی مقاومی وجود ندارد که مقابل شما بایستد، شما به میزانی که می توانید و قدرت پیش روی دارید گاز بدهید. لذا با تحلیلی که از شرایط داخلی ایران داشت عملیات خودش را شروع کرد. اگر او به این اهداف می رسید آیا انجام عملیات مرحله بعد از این یعنی عملیات های پاکسازی که در حقیقت تشکیل دهنده بخش اول استراتژی دفاع مقدس هست امکان پذیر بود؟ سهل بود؟ حداقل سهل نبود و هزینه ها و زمان بیشتری از رزمندگان می گرفت. محل توقف و تثبیت دشمن مبتنی بر کالک عملیاتی پیشروی دشمن نبود بلکه بر دشمن تحمیل شد.
یعنی هرگز دشمن نمی خواست داخل دبّ حردان اهواز بایستد. داخل کوی ذوالفقاری شکست بخورد. در خرمشهر مقاومتی صورت بگیرد. در حمیدیه و سوسنگرد و هویزه هم مقاومتی صورت بگیرد تا جسر نادری یعنی شمال خوزستان. تپه های علی گره زد و میشداغ و حتی منطقه پل کرخه. او همه اینها را تصرف شده می دید و اگر متصرف می شد در این توانمندی رخنه می کرد. با توجه به موانع طبیعی خیلی جالبی که وجود داشت کار بسیار دشواری بود. در حقیقت توان اصلی عراق متوجه سرزمینی شده بود که در مرحله انقلاب و مرحله مقابله با ناامنی های بعد از پیروزی انقلاب دارای شرایط خاصی بود. اگر دقت کنید، در مرحله انقلاب سازماندهی یک وضعیت، یا مبتنی بر آموزش یکسان یا مبتنی بر آشنایی مخصوصاً در حوزه جنگ آشنایی بر یک اصول محکم یا مبتنی بر یک ساختار منظم و منضبط است.
همانطور که عرض شد ما مشغول درس و دانشگاه بودیم. در لشکر92 کودتا صورت گرفته بود، فرمانده لشکر دچار دردسر شده بود، فرماندهان تیپش فرار کرده بودند. لشکر 77 در حال حرکت به سمت خوزستان بود، قسمتی اش داخل منطقه ذوالفقاری آبادان منتقل شده بود و لشکر21 گارد آن زمان هم داشت وارد شمال خوزستان می شد. به دلیل تحلیل غلطی که در کشور وجود داشت ـ که هنوز هم وجود دارد ـ فکر نمی کردند جنگی صورت بگیرد؛ لذا به لحاظ آمادگی آن حداقل هایی که موجود بود پای کار نبود و وقتی احتمال بروز جنگ به دلیل تحرکات مرزی و بعضی اطلاعات استخباراتی به مسئولین رده های بالای کشور منتقل می شد آقای بنی صدر می گفت: شما در مرز حضور پیدا نکنید این عراقی ها حمله نمی کنند.
این جمله ای است که من خودم از ایشان شنیدم. من چون فرمانده سپاه خوزستان بودم آمدم تهران یک جلسه ای بود بنی صدر اداره می کرد. بعد من برخی موارد را مطرح میکردم میگفت شما اینها را از کجا می دانید؟ می گفتم: ما نیروهایمان در مرز مستقر هستند. میگفت: شما اگر در مرز استقرار پیدا نکنید عراق حمله نمی کند. یعنی علت تجاوز را در حضور نیروهای سپاه در جنگ می دانست. قبل از جنگ و در پیروزی انقلاب مهم ترین حادثه ای که اضافه بر حضور گسترده مردم منجر به پیروزی انقلاب شد و از حضور گسترده مردم در دفاع از مسیر امام حمایت می کرد چه چیزی بود؟ یکی از کلیدی ترین اقداماتی که صورت گرفت و منجر به این شد که در حقیقت نقطه عطفی در هم شکنندگی توان مالی نظام و رژیم و هم توسعه تحرکات کارگری را فراهم آورد اعتصاب نفت بود. این حادثه در خوزستان رخ داد. برای حفظ این توانمندی و این که چنین وضعیتی در بچه های انقلابی خوزستان وجود داشت، ارتباطاتی شکل گرفت و قبل از سال 52 هستههایی را در خوزستان شکل داد، این هسته ها در حقیقت همان هسته هایی بودند که به دلیل تجربه مقابله با نظام شاه هم همدیگر را میشناختند و هم تجربه نظامی پیدا کرده بودند. خود این هسته ها بودند که در مرحله دوم یعنی مراحل پیش از جنگ که مقابله با ناامنی بود حضور داشتند. این انباشت دوم تجربه ای است که در درون اینها حاصل می شود.
یعنی اگر مثلاً این حادثه داخل محل و جغرافیایی بود که این سابقه را نمی داشت به طور قطع مرحله توقفی رخ نمی داد. فقط تجربه هم کافی نیست. اگر چنین سازماندهی قبل از پیروزی انقلاب شکل نمی گرفت تردید دارم که می توانستیم جلوی این پیشروی منتهی به اهداف تصویب شده را بگیریم. کم کم ارتش داشت حضور پیدا می کرد. عراقی ها هم مبتنی بر آموزه های نظامی خودشان هر کدام کاری را داشتند که می بایستی به آن اهداف می رسیدند. در برآوردشان این است که مردم استقبال می کنند. اما نه تنها استقبال نمی کنند بلکه شما در طول نوار مرزی حوادث متعددی را می توانید پیدا کنید از مقاومتی که اتصالی به نظام ندارد. ما هنوز در شهرهایمان ناامنی داریم ، تحرک سیاسی داریم، در دانشگاه هایمان دکان های مختلف سیاسی وجود دارد. چپ، اتحاد، منافق و آدم نمی تواند تشخیص بدهد که چگونه این جبهه ها را سازمان بدهد؛ منافقین خلق می گفت ارتش بی طبقه توحیدی، حزب توده شعار می نوشت سپاه را با سلاح سنگین مجهز کنید.
جنبش مسلمان مبارز در فارسیات خط داشت و خود دکتر پیمان آنجا بود. حالا ما چگونه جبهه را اداره کنیم؟! یعنی این وضع را در درون شهر داشتیم. اما در مناطق مرزی در هیچ کجا همکاری با عراقی ها صورت نگرفت یعنی کسی نمی تواند بگوید و سندی بیاورد؛ حتی عراقی ها که توسط مردم همکاری صورت گرفته باشد. اما عکس این متعدد وجود دارد. دشمن می خواست درآن واحد هم خرمشهر را بگیرد، در جنوب و هم آبادان را. دشمن سه لشکرش را برای این کار اختصاص داده بود. در خرمشهر ترکیبی از بچه های نیروی دریایی، بچه های سپاه و بچه های پادگان دژ، مقاومتی را شکل داد که دشمن 33روز متوقف شد. دشمن قصد داشت که از منطقه ذوالفقاری آبادان را بگیرد، توانست جاده اهواز آبادان را قطع کند و پشتیبانی خرمشهر را به شدت محدود کند. در خرمشهر منهای بحث حماسی و بحث های عاطفی مقابله با دشمنی که فاصله پشتیبانی اش با نیرویش کمتر از برد خمپاره 60 بود با طرفی مقابله میکرد که برای اینکه تامین بشود باید از ماهشهر آن هم به وسیله لنج پشتیبانی بشود.
گفته شد که در انقلاب هسته هایی شکل گرفتند که همدیگر را می شناختند؛ یا در زندان یا در مبارزه با رژیم شاه یا در چهارشنبه سیاه و... با هم تماس داشتند. در حقیقت این هسته ها اولین هسته هایی بودند که کمیته را تشکیل دادند و این هسته ها اولین هسته هایی بودند که سپاه را تشکیل دادند و تمام دور اطلاعاتی و نظامی آن زمان و آن منطقه را افراد این هسته ها تشکیل میدهند. بعد از این مراحل مقابله با کودتا و مقابله با نا امنی های داخلی بود که در این مورد یک تحلیلی وجود دارد. یک جریان متصلی بود به صدام تحت عنوان خلق عرب، اما محدود به افراد خاصی بود. فقدان عمق مردمی آن موقع یکی از خصلت هایش بود یعنی هیچ عمق مردمی نداشت. از طرف دیگر یک استانداری وجود داشت که به دنبال این بود که قهرمان ملی بشود؛ برای اینکه قهرمان ملی بشود لازم بود تعدی بزرگی را تعریف کند و بگوید من خوزستان را نجات دادم لذا بیشتر از آن که اقدامات امنیتی اش در جهت حذف شاخ و برگ ضعیف این جریانات باشد آنها را می خواست ریشه دار بکند. مرحله بعد ورود مستقیم خود عراق به داخل خوزستان بود یعنی ما در سال 57 عناصر بمب گذار عراقی را در خوزستان داشتیم و شرایطی مشابه آنچه امروزه القاعده در بازارها و مجامع عمومی عراق انجام می دهد و انفجارهایی که رخ می دهد را تجربه کردیم. تجربه چگونگی کنترل جلوگیری از انفجار خطوط نفت، جلوگیری از انفجار در درون شهرها تجربه بعدی بود که در مراحل جنگ قبل از جنگ پشت سرگذاشتیم.
این حوادث همزمان بود با تحرکات فرهنگی و سیاسی و امنیتی در داخل یعنی جبهه خودی و دشمن هنوز کاملاً شفاف نبود. منافقین می گفتند به ما خط بدهید خط حضور در جبهههای جنگ، دروغ می گفتند. در دانشگاه ها شرایطی می گذشت که منجر به انقلاب فرهنگی شد. وقتی که وارد دانشگاه می شدید اتاق های مختلفی وجود داشت، تشکیلات اشرف، تشکیلات جنبش مائیست و ....
همزمان هم تحرکات مرزی و اعزام گروهای گشتی رزمی شناسایی خطوط وجود داشت. ما در کنار ژاندارمری و ارتش در مرز حضور پیدا کردیم. ارتش که می گویم منظورم لشکر 92 است که هنوز جابجایی در آن صورت نگرفته بود و در نوع خودش مسائل فراوانی داشت. در پاسگاه ها می دیدیم که دشمن مرتب هم نفوذ پیدا می کند و هم حضورش را در نوار مرزی تقویت می کند. همه این تجارب در حقیقت ملات اصلی مقاومتی است که بعد بین ارتش و سپاه شکل می گیرد. جنگ شروع می شود دشمن در خرمشهر متوقف می شود.
در آبادان در ذوالفقاریه لشکر 77 یک جنگ مردانه می کند. این منطقه ذوالفقاری برای کسی است که آنجا گاراژدار بود. فکر می کنم فامیلی اش ذوالفقاری بود. یک آدم عادی بود و این تحول عظیمی پیدا می کند و نقش بسیار مؤثری هم در کشف این که دشمن در آنجا تک می کند داشت. البته در همان روزهای اول شهید می شود. در آنجا مقاومت صورت می گیرد. در هویزه مقاومت صورت می گیرد. در سوسنگرد مقاومت صورت می گیرد. عراق همه مقاومت ها را طی می کند و می آید روی پل حمیدیه، از پل حمیدیه می گذرد و آنجا اولین شبیخون زده می شود و در جسر نادری متوقف می شود. در اینجا عراق دو نکته را متوجه می شود:1) مورد استقبال مردم واقع نمی شود
2) یک توانی وجود دارد که این توان را نمی شناسند. لذا دیگر مطابق توان گاز تانک ادامه حرکت نمی دهد بلکه ترمز را هم به کار می گیرد. عراق در مراحل مختلف یعنی در این مرحله پیشروی، توقف و تثبیت فشار می آورد که خرمشهر را بگیرد، یعنی پیشروی اش را ادامه می دهد ولی پیشروی به راحتی سابق نیست.
می دانید که این واقعیتی است که 3 تا خبرنگار فرانسوی در یک تاکسی از بصره به سمت خرمشهر می آیند تا بیایند در آنجا با فرماندهانی که خرمشهر را فتح کردند مصاحبه کنند. عراق در همان جریان هم اعلام می¬کند خرمشهر آزاد شد. عراقی ها متوقف میشوند و طرح های خودشان را عوض می¬کنند؛ چون حس می¬کند که یک نیرویی وجود دارد که مقاومت می¬کند. توقف برای ما کافی نبود. ما باید دشمن را وادار به این می¬کردیم که در زمین برود یعنی مرحله تثبیت را طی کند تا بتوانیم زمان بگیریم و چاره اندیشی کنیم. در این مرحله توقف و تثبیت و چاره اندیشی دوتا تفکر وجود داشت:1) یک تفکر می گفت که زمین بدهیم و زمان بگیریم که درست هم بود؛ ما نیاز به زمان داشتیم استراتژی غلط بود ولی ما را به زمان می رساند. ما می توانستیم هم متوقف کنیم، هم تثبیت کنیم هم زمان بگیریم.
2) یک تفکر هم می گفت نه ما باید ثابت کنیم که می توانیم.
در سوسنگرد ماند. در رقابیه ماند. در جسر نادری ماند. و خرمشهر آن قسمت پل را گرفت و ما هم دیگر پیشروی نکردیم و از بحث آبادان هم گذشتیم. یک سرپل را گرفت در خین و برای محاصره آبادان در جاده ماهشهر هم ماند. این مرحله جنگ پیش از جنگ یعنی مراحل پیشروی، توقف، تثبیت بود؛ در این مرحله در حقیقت استراتژی دفاع مقدس شروع می شود. آن موقع هم با توجه به حجم پیشروی دشمن گروه های صلح وارد ایران می شدند. در آن زمان احمد سکتوره، رئیس جمهور سنگال بود که وقتی که وارد ایران می شد به او می گفتند احمد سه موتوره. او پیشنهاد صلح می داد؛ اما پیشنهاد آنها آتش بس بود نه صلح. صلح باید این می شد 1) دشمن2) تضمین عدم تجاوز
3) پذیرش 1975
4) غرامت از روز اولی که دشمن اطراف اهواز بود.
اگر مراجعه کنید به فرمایشات حضرت امام، خواهید دید که امام مخالف صلح بود. بعد از خرمشهر هم همان حرفهایی که امام روز اول قرار گرفتن نیروهای عراقی در اطراف شهر اهواز گفته بودند را تکرار کردند؛
امروز سوال عمده ای که مطرح است این است که چرا بعد از گرفتن خرمشهر جنگ را ادامه دادید؟ این سئوال قابل پاسخ است، ولی آیا همه جنگ این است؟ چرا؟ یکی سئوال نمی کند آقا در 200 سال گذشته هر جنگی صورت گرفته قسمتی از خاک ایران جدا شده چرا در این جنگ تحمیلی جدا نشد؟! چرا نمی گویند چطور خرمشهر را در مرحله تثبیت در مرحله پاکسازی بعد از عملیات طریق القدس یعنی در طول 9ماه پاکسازی کردید. یا تصویری که ترسیم می کنند این است که یک سری افراد بودند غروب جمع می شدند و صادق آهنگران یک نوحه می خواند، یک سینه زنی و یک حمله؛ جنگ اینطوری بود. جنگ منطق داشت، استراتژی داشت. یعنی هم ما و هم دیگران در ایجاد سئوال نسبت به جنگ و هم در تبیین جنگ خطاهای کردیم که محل بحثش اینجا نیست.
در مرحله استراتژی دفاع مقدس ما یک فشار صلح داشتیم که این فشار صلح با توجه به پیشروی دشمن و احتمال ادامه پیشروی و فقدان توان مقابله توسط داخل اندیشه ای را ایجاد می کرد. یک اندیشه دیگری هم وجود داشت که می گفت نه ما می توانیم دشمن را پاکسازی کنیم، بعضاً با هر عملیاتش می خواست ثابت بکند که ما می توانیم این کار را بکنیم. در آن زمان اعضای هیئت دولت آمدند جبهه، شهید رجائی هم بود. من از اهواز به سوسنگرد می رفتم و برای ایشان توضیح می دادم. او شک داشت یعنی سئوال داشت که واقعاً ما می توانیم بجنگیم. برای ایشان توضیح دادم و تانک های عراق که دو طرف جاده حمیدیه موقعای که اولین شبیخون را خوردند نشان می دادم و می گفتم اینها آمده بودند تصرف کنند ولی نگاه کنید این سرنوشتشان است؛ با چی؟ با تفنگ، نارنجک و آرپی جی. لذا ما می توانیم این کار را بکنیم. ایشان می گفتند آقای شمخانی راست می گویید، که من گفتم آقا ما می توانیم این کار را بکنیم. در روش، این که ما می توانستیم هم دو نظر وجود داشت: یک نظر عملیات هایی را در غرب کرخه، هویزه، جاده ـ ماهشهر آبادان انجام داد شکست خورد. با توجه به تغییراتی که در نیروهای مسلح صورت گرفت، بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا عزل شد و به دلیل اقداماتی که کرد در درون کشور نه در جنگ، تغییراتی در ارتش و سپاه صورت گرفت؛ یعنی همان هسته هایی که در سطح استان خوزستان عمل می کردند در سپاه در سطح ملی مسئولیت پیدا کردند و تحولی که در ارتش و سپاه صورت گرفت، منجر به تغییر استراتژی شد که عملیات فرمانده کل قوا، عملیات شکست حصر آبادان (عملیات ثامن الائمه)، عملیات طریق القدس، عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس (که منجر به آزاد سازی خرمشهر) شد در مرحله پاکسازی نمود آن استراتژی و آن تغییر است.۲۲۲ امین شعبانی
درباره من
بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق (ع) می فرمایند : " کسی که زمان خود را بشناسد ، آماج اشتباهات قرار نگیرد" .
با توجه به اوضاع کنونی فضای مجازی واجب دانستم که فعالیتی را با توجه به نیازهایی که در جامعه احساس می شود در دستور کار خود قرار دهم ، همچون گفتمان سازی دفاع مقدس ، یافتن راهکارهایی برای دفاع در جنگ نرم و غیره .
که انشالله در مسیری گام برداریم که مورد رضایت خداوند و شفائت ائمه ی معصوم قرار گیریم.
امین شعبانی هستم ، فعلا کارشناس مهندسی شیمی ، پژوهشگر و در حال تلاش برای نویسنده شدن .
طبقه بندی موضوعی
- پارامترهایی از دفاع مقدس (۱۹)
- دیگر (۹)
- نوشته های خودم (۳)
- کتاب (۴)
- معرفی کتاب (۳)
- دانلود کتاب (۱)
- ادبیات (۱)
- گفتمان سازی فرهنگ دفاع مقدس (۲)
- شهدا (۶)
- جنگ نرم و جامعه شناسی (۱)
- گنجینه (۱)
- بزرگان اسلام (۱)
آخرين عناوين
- آیةالله العظمی حاج سید علی آقا قاضی طباطبائی
- پیام تسلیت امام خامنه ای در پی شهادت سردار کبیر سپهبد قاسم سلیمانی
- چرا باید صحیفه سجادیه بخوانیم؟
- زمان هایی که کور می شویم-یک
- چگونه میتوان با جنگ نرم بر علیه امریکا اقدام کرد-قسمت اول
- با فرماندهان | سردار اسدی
- جلادهای هشتگ ساز
- گفتمان سازی فرهنگ دفاع مقدس _منابع بیشتر قسمت اول
- گفتمان سازی فرهنگ دفاع مقدس قسمت اول
- عبرتی از حادثه کربلا
آرشيو
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۲)
- آذر ۱۳۹۸ (۲)
- تیر ۱۳۹۸ (۱۰)
- خرداد ۱۳۹۸ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۳)
- دی ۱۳۹۷ (۳)
- بهمن ۱۳۹۶ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۲۲)
نويسندگان
- امین شعبانی (48)